سقوط آزاد

Free Fall
دوستان درود. بار دیگر و سالی دیگر نیز زرتشتیان، جشن سده را به نیکی گرامی داشتندبرای برگزرایِ جشنِ سده به جمعیتهای زیاد و مراسمِ مذهبیِ آنچنانی نیاز نیست! مهم خلوصِ نیت و خواستار شادی بودن است. هرکس می تواند این شادوارگی را با عزیزانِ خود و در هرکجا برگزارد. مهم شاد بودن و سپاسگزاری از آتش و پدیده های مینویِ اهورا مزداست. سده ی خوشی داشته باشید!

چهل‌ روز پس از جشن شب چله، آبان روز از بهمن ماه در تقویم زرتشتی و در چهله‌ی زمستان، جشن سده ، به پهلوی "سَت" یا "سده سوزی" برگزار می‌شود که جشنِ پیدایش آتش است.

برخی داستان پیدایش سده را به اردشیر پاپکان، برخی به هوشنگِ پیشدادی و و برخی دیگر به گیومرت  نسبت داده اند. اما آنچه که اهمیت دارد اینست که این جشن را ما ابرانیان، سالها و سالهاست که بر می گزاریم.مردم از روزهای قبل مشغولِ حمع آوریِ هیزم برای جشن می شوند و همه را در یکجا می انبارند. در عصر این روز پس ازغروب آفتاب، سه تن از موبدان با جامه‌ سپید به سوی توده‌ای از هیزم خشک که از پیش آماده گردیده می‌روند و گروهی از جوانان که آنان هم جامه‌ی سپید بر تن دارند با هموخ‌های (مشعل‌های) روشن، موبدان را همراهی می‌کنند. موبدان بخشی از اوستا که بیشتر آتش نیایش است را می‌سرایند و موبد بزرگ با آتشدان و جوانان سپید پوش با هموخ‌ها هیزم‌ها را می‌افروزند. سپس، گروه نوازندگان از آغاز تا پایان جشن، آهنگ می‌نوازند و همه با شادی، پیروزی روشن شدنِ آتش سده را جشن می‌گیرند. به همین سادگی!سروده آتش-نیایش که در میانه ی این جشن از سوی مردم و موبدان خوانده میشود، واقعاً سروده ی زیبایی است و بخشی از ادبیاتِ مزدیسناست. سروده ی آتش نیایش به یسنای ۶۲ نیز معروف است. در ادامه بخشی از این سروده ی زیبا را می آوریم:

(۱)

یتا اهو وییریو ! [دوبار]

ستایش و نیایش،

و هدیه خوب و هدیه ی آرزو شده ،

و هدیه دوستانه را آرزو دارم،

برای تو ای آتش، ای پسر اهورا مزدا!

قابل ستایش و نیایش هستی،

قابل ستایش و نیایش باشی،

در خانه ی مردمان.

خوشبخت باشد آن مرد،

که تو را بستاید، به راستی فراستاید.

هیزم در دست، برسم [barsom] در دست.

شیر در دست، هاون در دست.

(۲)

هیزم [برایت] فراهم شود.

بوی خوش فراهم شود.

خورش فراهم شود.

اندوخته فراهم شود.

«برنایی» به نگاهبانی تو بواد!

«اگاهی» به نگاهبانی تو بواد!

ای آتش، ای پسر اهورا مزدا!

(۳)

سوزان باشی در این خانه.

بی گمان سوزان باشی در این خانه.

فروزان باشی در این خانه.

شعله ور باشی در این خانه.

به زمانی دیرپا.

تا به فرشگرد (=رستاخیز) توانا.

همچنان فرشگرد توانای نیک.

(۴)

بدهی به من ای آتش، ای پسر اهورا مزدا !

به زودی گشایش را، به زودی پناه را،

به زودی زندگی پر گشایش را،

پر پناه را، پر «زندگی» را.

«دانایی» را، «زبان شیوا» را، «پاک» را،

«روان هشیار» را،

پس از آن «خرد بزرگ» را.

فرا گیرنده ی نابود نشدنی را.

(۵)

[بدهی به من..]

پس آنگاه «مردانگی» را،

ورزیده، بر پای ایستاده،

بی خواب، استوار برجای.

بیدار، رسا ...

«کاردان فرزند» را،

«آیین گستر در کشور» ، انجمن آرا،

همیشه بالنده ، «نیک اندیش»،

«از تنگنا رهاننده» ، «هوشمند» .

تا اینکه برای من گسترش دهد

خانه را، ویس (=دهکده) را،

زنتو (=شهر) را، دهیو (= سرزمین) را،

آوازه ی دهیو (=سرزمین) را.

مانتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی